۱۳۸۷ مرداد ۲۲, سه‌شنبه

هفته ی دوم

سه شنبه: دیر بیدار شدم
صبحانه همیشگی ساعت ده
یه گزشکلاتی یکی که بهش هدیه داده بودم زنگ زد اینقدر تعریف کرد که دلم ضعف رفت!
یک: ناهار یه تکه استیک + فلفل سبز + یک نان تست
چهار: یه اسموتی از استارباکس
هفت: یه شلیل
پنجاه دقیقه پیاده روی
ده: دوسوم نان پیتا + برش بزرگ پنیر بلغاری + قاچ بزرگ هندوانه

چهار شنبه:
هشت و نیم: نان و کره ی بادوم زمینی و عسل
یازده و نیم : نصفه نان و کرهی بادوم زمینی و عسل + یک لیوان شیربی چربی
یک: یه دونه سیب
دوونیم: (یک سیب زمینی + یک کدو + یک چهارم پیمانه باقالی) آب پز + چند تکه گوشت باقیمانده از استیک دیروز+ فلفل سبز
+ سس خردل و کچاپ
پنج: چندین تا توت فرنگی + یخ توی مخلوط کن
یه دونه از این اسمارتیز های جدید

رفتم دویدم بعد از یه ربع بارون گرفت بازم یه ربع دویدم تا برگتم خونه یکمی هم تند تر دویدم تقریبا ३ مایل ولی برنامه ام بیشتر بود
هشت: سالاد کاهو و هویج و فلفل سبز
+ یک پیمانه انگور قرمز نصفه نون پیتا و پنیر

دو لیوان چای و یه گز شکلاتی

پنج شنبه:
صبحانه همیشگی
یازده: یک سوم نان پیتا با پنیر و گردو
هفت: یه نان پیتا + املت گوجه و فلفل خیلی چسبید کلی وقت بود اینجوری سیر نشده بودم
پراکنده: هلو توت فرنگی کمی دسر ژلو کاکاؤویی

جمعه:
صبحانه: نان سفید نانوایی با کره بادوم سزمینی و عسل
یازده: نان سفید نانوایی با پنیر و مربا

دو تا سه پیاده روی
سه ونیم : یه ایوان بزرگ شیر + یه موز + نصفه پیمانه برشتوک شکلاتی
یه دونه اسمارتیز
سه تا توت فرنگی
وای از شب! یعنی اسم این دوستمون را قراره بذاریم آقای قیف! دقیقا یه قیف میذاره تو دهان آدم و هی میریزه توش نمی دونه من چقدر مبارزه با نفس باید بکنم که کم بخورم هی تشویق می کنه بخور! منم کم جنبه
یکی و نیم هات داگ + یک همبرگرذغالی + سالاد بقیه اش را دیگه نمی گم!

شنبه:
صبحانه ده صبح
ناهار پنج عصرنصف غذای رستوران مکزیکی
پیاده روی بعد از ناهار
چیز دیگه ای نخوردم همش را خوابیدم

یکشنبه: حالم خوب نبود خیلی ضعف داشتم نامرتب و بد چیز خوردم نمی نویسمش

دوشنبه:
صبحانه ساعت هفت
پیش از ظهرانه ساعت یازده
ناهار ساعت چهار نصفه ساندویچ بوقلمون
ساعت هفت سقیه ی ساندویچ + یه عالم شیرینی جات

زیاد راضی نیستم از این هفته خورد و خوراکم مرتب نبود

۲ نظر:

ناشناس گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
ناشناس گفت...

:)) چه آبرویی ازم رفت حالا من مگه یادم میاد کی این آی دی خنده دار رو واسه خودم انتخاب کرده بودم.. من همون بهارک گیج انارستانم شب تاب جان اصلا هم از پروفایل های گوناگون خودم خبر ندارم.. نخند بهم مثلا لابد اون موقع که این ای دی رو باز کردم داشتم به عروسی فکر می کردم:)) اصلا خودم هم نفهمیدم این که بالای کامنتم نوشته چیه!! گوگل آبرومو برد اساسی:))